سلام آقا طاهای گلم. از قبل محرم برنامه ریزی کرده بودم که ی طوری کم نظی این ایام رو برات خاطره انگیز کنم. از شب اول وقایع عاشورا و داستان قیام و شهادت امام حسین(ع) رو برات تعریف کردم و تصمیم داشتم هر شب ی ماجرا رو برات تعریف کنم. با ذوق و شوق زیادی رفتم و برات لباس علی اصغر خریدم سفید و مشکی. برات نذر کردم که دهه اول رو سیاه پوشت کنم، نذر سلامتی و عاقبت به خیری. خلاصه هر شب می گذشت و من به فکر شب منتسب به حضرت علی اصغر بودم که تو رو متفاوت ظاهر کنم و از اونجا که دوست داشتم فدایی امام باشی برات کفن درست کردم و شب پنجم محرم باکمک بابا احمد خونینش کردیم. دوست داشتم خودت مهر لبیک به کفنت بزنی ولی می ترسیدم رنگ به دستای نازنینت آسیب برسونه برا همی...